صفر تا سکو، مستندی که باید تماشا شود/ سادهای که وصفش ساده نیست
مدتی است اکران خصوصی و عمومی مستند صفر تا سکو در جریان است و این امکان برای مردم ایران فراهم شده تا پای داستانی چند بعدی و در عین سادگی، پیچیده بنشینند و درباره مفاهیم کمتر اندیشه شده مانند «دختر»، «فقر» «امید و زندگی» اندیشه کنند.
مستند مذکور در شرایطی به اکران رسید که تهیه کنندگان آن نزدیک به 3 سال برای به بار نشستنش تلاشی وصفناپذیر کردند تا شاید گوشهای از دردهای شیرین 3 خواهر افتخارآفرین ایران زمین را به نمایش در بیاورند.
سحر مصیبی کارگردان این مستند زیبا و شاید بتوان گفت تاریخی درباره این اثر در این مدت بارها صحبت کرده و میشود از میان جملات فروتنانه و بیریای او و همکارانش مطمئن شد که در این پروژه کار گروهی و روحیه خستگی ناپذیری موج میزند.
بدون تردید مدیریت رسانهای و بخش تبلیغات مانند بسیاری از کارهای حرفهای و بینقص دنیای سینما، کاملا تاثیرگذار و مفید به فایده بوده اما بی تردید مسئول رسانه و تبلیغات آثاری مثل «صفر تا سکو» بر جریانی باشکوه و موفق سوار میشوند و محصولی را تبلیغ میکنند که تماشایش به سود جامعه و پر از خیر و برکت است.
در این میان باید به همدلی و هماهنگی ستارگان و افراد مشهور و پرطرفدار در 3 دنیای سیاست، ورزش و فرهنگ (به خصوص سینما) اشاره کرد. همدلی اهالی رسانه با این مستند مردمی و شفاف نیز قابل ستایش است و شاید بتوان از آن به عنوان الگویی برای اتحاد رسانههای مردمی با محصولات فرهنگی مردمی نام برد.
فیلم ساده شروع میشود و ساده به پایان میرسد اما وصف این سادگی، ساده نیست. حکایت کودکیهای نداشته، نوجوانیهای تجربه نشده و جوانیهای به باد رفته 3 خواهر که میتوانند به راحتی و بدون دردسر جستجو در فضای حقیقی و مجازی نماینده دختران ایران زمین باشند.
در این میان آنچه که نباید از نظر پنهان بماند «امید» است. چیزی که این روزها به راحتی چهره مقابلش در فضای حقیقی و مجازی زندگی جوانان ایرانی نقش میبندد و به اوج میرسد. با کوچکترین ناآرامی و ناکامی، دنیا تیره و تار میشود و گویا دیگر هیچ کورسوی امیدی در کار نیست.
خواهران منصوریان در مستند «صفر تا سکو» شاید رعایت حال بیننده را کردند که از دردهای وصف ناپذیر خود آنچنان که باید یا نباید چیزی نگفتند و بخشی از مستند زیبای آنها به شوخیهای دخترانه گذشت.
در صفر تا سکو شاید بشود سکو را درک کرد؛ آن هم به کمک همت والای این سه دختر ایرانی. اما درک صفر کار سادهای نیست و شاید باید تجربه شود و به قدرت شهود و ادراک آن را فهمید. آنها که زندگی مشابه این سه قهرمان ایرانی را تجربه کردهاند، بهتر از هر منتقد سینمایی یا کارشناس خبری با دردهای پنهان و آشکار این سه خواهر همراه میشوند و آنجاست که میتوان فهمید بغض خبری در اکران خصوصی چندان هم افتخارآمیز نیست. چرا که در میان اشکهای بسیاری از دختران قهرمان خارج از این مستند گم میشود.